حس ناب خدایی ...

نترس،پرواز کن،آسمان بی انتهاست ... اما بترس از این بی انتهایی،بترس از رها شدن ...

حس ناب خدایی ...

نترس،پرواز کن،آسمان بی انتهاست ... اما بترس از این بی انتهایی،بترس از رها شدن ...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

کلمات کلیدی

آخرین مطالب

  • ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۴۹ کتاب
  • ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۹ ترم 4

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

من با من فرق داره

جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ب.ظ

تا حالا فقط با یک نفر خیلی صمیمی شدم و موندم. به کرات بهم ثابت شده هر آدمی وصله من نیس. به کرات دیدم که لیاقت ینی چی.

الآن تو یه برهه ایم که از مردم بدم میاد. از دکتر ها و متخصص هایی که پزشکی شغل به این شریفی رو کردن تجارت! از بی سواد هایی که سواد نوشتن حتی الف رو ندارن جای مهندس ها رو تو ساختمون سازی گرفتن و بیشتر از مهندس ها پول در میارن و حتی صداشونم بلنده که آی حق منو خوردن! از بنگاه دارایی که درآمدشون از مهندسا اغلب بیشتره! حتی از خود مهندسایی که به جای فکر کردن به اینکه یک ساختمون با دوام و با امنیت بالا و عایق و فلان درست کنن به فکر اینن که ساختمون چه ایمن چه غیر ایمن( وقتی سیمان ریخته میشه یه روز باید روش آب ریخت و اگه ترک نخورد به کار ادامه داد!!!!!!!!) بسازن و بفروشن، از اینکه هر کسی شریف قبول میشه تهش میرسه به آمریکا و کشورای اروپایی، اینکه مشاغل کاذب در آمدشون بیشتر از اساتید دانشگاه و معلم هاست، اینکه با علم بازی میکنن، اینکه زیارت رفتن شده یک ارزش، اینکه زیارت رفتن تو زندگی های ما نسبت به کسب علم اولویت داره .... همه و همه جم میشه تا این تنفر لعنتی تبدیل بشه به اشک و اشک و اشک. اینکه یک شهر مثل قم یا مشهد یا یه امام زاده بشه شهر مقدس و اابته روش تعصب داشته باشی میفهمی یه سری دستا هستن که نمیخوان تو یاد بگیری نمیخوان تو بفهمی نمیخوان آگاهی داشته باشی نمیخوان دیدت باز و وسیع شه ... فکر نکنین منظورم آمریکا و چین و اروپا و روسیه و ایناست. این دستا همون دستایی هستن که دست ما رو تشویق به بلند کردن و مرگ فرستادن به آمریکا و روسیه و اینا هستن. وقتی دکتر شریعتی میاد و میگه من اسلام رو تو اروپا دیدم بهش خرده میگیرن!!!! بابا اونا یاد گرفتن صاف و صادق باشن، درست کار کنن، پول مغزشونو پول بازوشونو بخورن. یاد گرفتن اگر کسی مامزد یکی از مسئولیت های سیاسی میشه از بخور بخور خبری نیس. باید کار کنه تلاش کنه واقعا مصلحت جامعه و مردم رو در نظر بگیره. عرفان مگه چی میخواد؟؟ چی میگه؟؟ میگه "آدم باش" آدم بودن مگه غیر از این چیزاس؟؟ چرا به عرفان شاخ و دم میدیم؟؟؟ چرا عرفان رو تو 10 رکعت نماز میبینیم؟؟ چرا عرفان رو تو این چادر مشکی که رنگش سم برای روحه میبینیم که روزانه توی تلویزیون توجیهش میکنن؟؟ چرا عرفان رو از دید بچه ها مییینیم؟؟ چرا کارای درست رو صواب میبینیم و کارای بد رو گناه؟؟ چرا نمیخوایم بزرگ شیم؟؟ چرا داریم تو جهل خودمون غرق میشیم و حاضر نیستیم بریم تو خشکی؟؟؟؟ بچه های کوچیک چون هچی نمیفهن از کاری منع میشن و براشون جزا در نظر گرفته میشه و به یه کاری تشویق میشن و برای انچام اون کار بهشون پاداش داده میشه. بهشت و جهنم نه که وجود نداشته باشن اما توجیه کارامون با بهشت و جهنم ینی ما هنوز دو سالمونه ینی خدا میخواد بار بذاره رو دوشمون و ما با ضعفمون این امانت خدا ینی علم و آگاهی و شیرینی دانش و دونستن و یاد گرفتن رو پس میزنیم ... بابا خود امام رضا و امام حسین که به اون سادگی زندگی میکردن راضی ان که از طلا واسشون قصر بسازیم تو این دنیا و چندین ساعت از وقت پر ارزشمون و استعداد و ذات درونی مون رو صرف رفتن و ماچ کردن این قصرشون بکنیم؟؟ این افکار از موقعی تو ذهنم به وجود اومد که :

" با پدربزرگم تو ماشین سانتافه جدید داشتیم میرفتیم جلفا برای خرید یک ماشین جدید که اسم شرکتش لینکولن ه و تو آمریکاست. پدربزرگم شرو کرد گف چرا از زیبایی خدا به ما نمیگن ؟ چرا از دحمان و رحیم بودن خدا بهمون نمیگن؟؟ منم گفتم آخه آقا جون همون خدای رحیم و رحمان خدای شدید العقاب هم هست. پدربزرگم گف : مگه خدا به عذاب دادن ما نیاز داره؟؟ اصلا مگه خدا گفته دروغ بگی میندازمت تو آتیش که تیکه تیکه شی جزغاله شی محو شی کوفت شی رهر مار شی؟ خدا گفته بنده ی عزیزم من دوست دارم. بیا از نعمتام استفاده کن. بیا از عقلت استفاده کن. بیا از طبیعت بی کرانی که خودت کردی کشور کشور و سرش میجنگی استفاده کن. ولی اگه استفاده نکنیم خدا حق داره برنه پس کله مون!! بعد نیم یا یک ساعت رسیدیم جلفا و نمایشگاهای ماشین و ...کلی ماشینای خوب بود. بنز، بی ام و، لینکولن، هیوندا ..... سوار یکیشون شدیم امتحانی. خدایی ماشین بود. به خودم گفتم ایناام از مغزشون استفاده میکنن ماام استفاده میکنیم. اونا از علم استفاده میکنن برای بهره از طبیعت ما هم هی میریم زیارت!!! اونا دارن آیه ای که توش میگه دریا و آسمان و زمین و چی و چی رو مسخر شما کردم تا از آن بهره گیرید رو میفهمن و محقق میکنن و ما تو جهل مرکب خودمون روز به روز داریم غرق میشیم. اونا به جای دعا کردن خودشون پا میشن و حرکت میکنن و پویایی تو وجودشون موج میزنه ماهم میشینیم تو خونه و لعن میفرستیم به اینها! به خدا مسخره ست به والله مسخره ست. "

دلم نمیخواد این چیزارو اینجا بنویسم اما دفترم پیشم نیس. دفتری که شاید تو این روزا شده تنها هم صحبتم . هم صحبتی که بهم حق و باطل رو میشناسونه. اجازه میده خط خطی ش کنم اجازه میده با نوک تیز مدادم صفحه ی فضا زمانش رو مخل کنم ... مثل اینکه اونم این آیه ی خالقمون " نون والقلم و ما یسطرون" رو کامل فهمیده!

۹۴/۱۱/۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۱
گلبرگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی