عاغا!
من امروز باز ذوق مرگ شدم.امروز IELTS داشتم.یعنی پنج شنبه ها دارم.استادمون،خانوم بخششی،یه خانوم 50 ساله ست که خیلی ساده لباس میپوشه و چادری هم نیست و کمی از موهاشم بیرون میذاره و خودشم تایچی کار میکنه و چند دوره قهرمان شده و ...
استاد زبان داشنگامون،خانوم قاری،چادری هستن و استرالیا زندگی کردن و درس خوندن یک خانومیه که مودی ه!(moody)گاهی چنان مهربون میشن که آدم دوس داره بغلشون کنه و گاهی اونقدر خشن که دست و پات میلرزه!آخرش ما نفهمیدیم ایشون سخت گیرن یا نه!سر کلاساشون اصلا بهمون درس نمیدادن.نه گرامر نه لغت نه ... هر جلسه یه موضوعی رو مطرح میکردن و ما میرفتیم و درباره ش صحبت میکردیم و ایشون هم بهمون نمره میدادن!بعدش هم یه موضوعی رو سر کلاس انتخاب کردیم و درباره اون مطلب جمع آوری کردیم و به صورت پاورپوینت ارائه دادیم!برا جلسه بعدش هم گفتن به گروهای 4 نفری تقسیم شین و هرگروه باید یک کالایی رو انتخاب کنه برا فروختن!لسه بعد هم کلاس رو به صورت غرفه غرفه میکنید و این کالاهاتون رو میفروشید!به انگلیسی باید منو گول بزنید و باهام حرف بزنید و درباره کالاتون تبلیغ کنید! چه قدرررر من سر این موضوع بدو بیراه گفتم بهش!ولی خدایی خوش گذشت یکی کیک آورده بود یکی پیراشکی یکی میوه یکی دمنوش یکی لواشک ... همه از هم خرید کردیم!استادای دیگه هم که از جلو کلاسمون رد میشدن یه مکثی میکردن و ما اونقد شیرین زبونی میکردیم براشون تا یه چیزی بخرن! :دی بعد اینکه تایم کلاس تموم شد،اون گروهی که دمنوش آورده بودن نتونسته بودن همه شو بفرشون رفته بودن وسط دانشگاه که رفت و آمد زیاده خر آدمایی که رد میشدن و میگرفتن و میفرختن!تااااازه 15 هزار تومنم با اون دمنوشای فسقلی شون سور کردن!! :دی چند جلسه آخر هم بهمون دو تا مقاله علمی داده بودن که سر کلاس به ترتیب الفبا هر کسی به اندازه یک الی دو بند میخوند لغات سختش رو به انگلیسی ترجمه میکرد و منظور اون بند رو به زبون خوش توضیح میداد!چه قدرم که سخخخخخخخت!! یعنی حتی من به استاد بخششی نشونش دادم چند جا گیر کرد!!! (الآن میذارم اون جاهایی رو که استاد بخششی گیر کردن تو معنی کردنشون!)خلاصه چون قراره برا امتحان ترم از اینا بدن مجبوریم هم ترجمه آزاد کنیم هم ترجمه تحت الفظی! گفته متنو میدم برا لغات سخت باید هم معنی بنویسین و برا هر بندش باید چیزیو که فهمیدین به زبان ساده تر بنویسین ... یا ابالفضل! از این متنای علمی بده که از 5 نهایتا 2 یا 3 بگیرم!!
یکی از این متنا درباره سیاست فروشنده ها برا خریده که سخت تر از اون یکیه.دیشب داشتم میخوندمش تا اشکالامو دربیارم امروز از استاد بخخشی بپرسم.بعد اینکه خود کلاس تموم شد نزدیکای 3 بود تا 4 با استاد بخششی بودم.واااای چه قدر حال داد.با استاد کلی حرف زدیم.درباره مذهب و این حرفا! آخ که من عاشق این بحثام! خدا خیرت بده استاد قاری :دی
+استاد بخششی بهم گفتن که حتما کتابای مولانا رو بخونم.گفتن حتی شده 70 بار بخون تا یه چیزی دستگیرت شه :)
just 2 sentences of the paasage thant professor bakhsheshi thought for them!!
one study showed that people are more than twice as likely to provide chage for a dollar to a stranger when within the scent range of a particular pastry store ...(this sentence didnt get abvious yet
illusion of motion
the customer has a split second of insanity.the mind goes blank,the body paralyses,the eyes get glassy
+ داشتم فک میکردم به اینکه چه قدر زندگی کسایی که برا خدا هستن قشنگه ....