حس ناب خدایی ...

نترس،پرواز کن،آسمان بی انتهاست ... اما بترس از این بی انتهایی،بترس از رها شدن ...

حس ناب خدایی ...

نترس،پرواز کن،آسمان بی انتهاست ... اما بترس از این بی انتهایی،بترس از رها شدن ...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

کلمات کلیدی

آخرین مطالب

  • ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۴۹ کتاب
  • ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۹ ترم 4

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

۱۸ مطلب با موضوع «نکته های زندگیم» ثبت شده است

یادم باشد اگر مادری گفت: درس مهم نیست، ایشالله که عاقبت به خیر شی،فلانی خونده به کجا رسیده؟برنگردم بگم بستگی به آدمش داره!

گلبرگ
۱۹ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

یه معلم یا یه استاد در واقع کسی که میخواد به دیگران چیزی رو یاد بده بایدِ باید ادبیاتش خوب باشه تا بتونه بهترین واژه و بهترین شکل بیان رو انتخاب کنه.اون موقع ست که بچه ها خوب یاد میگیرن!

گلبرگ
۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۲:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

پریشب خواب دیدم تو یه عروسیم البته نمیدونم عروسی کی بود! خیلی خوش گذشت یکی والیبال بازی میکرد یکی میرقصید یکی داد میزد ... یکی از دوستامو دیدم یه دوستی داشتم اول دبیرستان که اگه اسمشو بگم خیلی میشناسنش اما نمیگم! دیدم با دوس پسرش ازدواج کرده و بارداره! اصلا باورم نمیشد! البته بعد اینکه فهمیدم با کسی دوسته کلا قطع رابطه کردیم!خخخ مث اینکه نامزدم بودش هی اس میداد فاطمه دلم برات خیلی تنگ شده چرا جواب نمیدی؟؟ منم حالم به هم میخورد! دست خودم نیس فقط نسبت به یه سری از آدما حس خوبی دارم و از بقیه حالم به هم میخوره! حالم به هم میخوره به معنای واقعی!حتی دلم نمیخواد اسمشونو بشنوم! بعضیا با دلیل بعضیا هم خیلی بی دلیل!!! 


همون شب تو خواب دیدم بابا داره میره تهران و من خیلی خیلی ناراحتم! طوری که انگار بابا داره میره بمیره!!! امروز واقعی باباو مامان رفتن قصر شیرین گور به گور شده! اه خدایا چی میشد ما اینجا یه درآمد درست حسابی داشته باشی هی بابا مجبور نشه بره اونجا ؟؟؟ من نگرانشم خیلی نگرانشم خدایا بابامو نگهش دار! 4 دقعه تو خواب دیدیم بابام مرده تو خواب داشتم سکته میزدم پاشدم فقط گریه کردم! 2 بارم دیدم مامانم مرده تو خواب سکته زدم کلا پانشدم!!! خدایا اینا چه کابوسایین من میبینم؟؟ خدایا نگیرشون ازم ... سخته! 


خدایا کی کتاب زندگی من بسته میشه؟! نمیخوام تو یه خونه متروکه ببندیش میخوام سبز سبز بسته شه! کمکم کن ...


+الآن آیور میگه چه دختر مامانی ای! هههه! من برا اینکه مادرو پدرم برام قابل احترام باشن ازشون تو ذهنم کسایی ساختم که بتونم دوسشون داشته باشم وقتی هم این کارو میکنم دوست داشتن خودش میاد بدون حد و حصر!


+میناام میگه ... اصلا نمیگم ریا میشه! خخخ


گلبرگ
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ نظر

تمام دلخوشی های من تو این تابستون والیبال بازی کردنو تماشای مسابقات والیبال و شاد شدن از بردشون اونم به صورت حرفه ای و ناراحت شدن از باختشون البته نه به صوررت حرفه ای! روز بعد کنکور میخواستیم با آقای طباطبائی و خانواده شون بریم مسافرت طرفای شمال! وسطای راه خبر رسید که برادر آقای طباطبائی فوت شدن و اونا مجبور به قم شهر خودشون برگشتن! و البته ماهم به راه خودمون ادامه دادیم تا جایی که دیدیم انقدر هوا گرمه که مجبور شدیم برگردیم!!!این مسافرت امسال من بود .... اما خیالی نیس! به من خوش گذشت چون خودم خوش گذروندم گفتم و خندیدم و واسم مهم نبود بگن این دختره خنگه!نمیدونم قانع شدن به این صورت خوبه یا نه اما من مجبور بودم! تو کتاب خانم باربارا دی آنجلس نوشته شده بود که قانع شدن فوری و راضی شدن به وضع موجود خوب نیست چون در این صورت مرد خونه هم عادت میکنه که به شما رسیدگی نکنه! اما یه سوال دارم ... واقعا کسی که مجبوره به شرایطش عادت کنه باید چی کار کنه ؟؟ باید هرطوری شده تو استانبولتو بری و برات مهم نباشه مرد خونه ت به کی طلبکاره و به کی نیست؟؟

یاد گرفتم خودم بسازم تو هر شرایطی چون مجبور شدم/چون اینطوری بهتره!

گلبرگ
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۱۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۷ نظر

گاهی آدم دلش میخواد دیده بشه ... اما کسی نیست که بگه دیده شدن و اعتماد به نفس دو مقوله جدان! وقتی دیده نمیشه تشویق نمیشه حس میکنه چیزی نداره و اعتماد به نفسش رو از دست میده!

ولی بعضی وقتا دوس داره همینطوریم که شده دیده شه ... دوس داره دیگه توذاتشه! الآن من از این حسا دارم! تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

گلبرگ
۰۲ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۶ نظر

داشتم اتو میزدم که پنج شیش تا موضوع به ذهنم رسید! عجب آشفته بازاریه

مامان من هروقت بره بیرون 6 الی 10 کار طاقت فرسا میسپره اگه منو فائزه با هم باشیم که نصف میشه کارا اما اگه فقط من باشم بدبخت میشم!الآنم از اون موارده.اتوها دو تا شلوار بابا با چادر مامان و یه مانتوی مامان! لباسارم که باید تا کنم بذارم سر جاش! ظرفارو باید بشورم سبزیارو بشورم نصفشو ببرم بدم مامانجون نصفشم با تدبیرات مادر میذارم یخچال! روی گازم باید تمیز کنم!از اون طرفم مامان جون زنگ میزنه ماهیارو بیار حیاط با تخته و چاقو و کوفت و زهره مار،باهم ریز کنیم بعد تو حیاطو جارو بکش! خداوندا چرا من؟؟


میخوایم اسباب کشی کنیم یه خونه دیگه! وااااای از اول تابستون اسیر مخلفات و ادویه های این خونه ایم! یه روز سیم کش نمیاد،یه روز نقاش نمیاد،یه روز کابینت ساز نمیاد .... بعدشم میخوای دوتا دستگیزه ی فسقلی بگیری باید از این ور شهر تا اون ور شهر بری بعدشم میاری میزنی به کابینتا میشه خز!! به همین علت من یه تصمیم جدی گرفتم! اینکه خونه مبله بگیرم!! اگه هم خونه ی باب میل پیدا نشد به همسر گرام میگم: عزیزم من همیشه به سلیقه ی تو افتخار میکنم دلم میخواد این خونه با سلیقه ی هر دومون درست بشه و مطمئنم که در عرض یه ماه از پسش برمیای! الآن یه لحظه احساس کردم باربارا دی آنجلس داره صحبت میکنه! اینم سیاسته دیگه ... جون خودم حوصله ی دنگ و فنگ خونه درست کردنو ندارم! 


یه وبلاگایی هست آدم دوس داره همه ش نوشته هاشونو بخونه اصلا یه جوری مثل اینکه تو نوشته هاشون آهنربا دارن! و منم کلی آهن!!خخخخ یکیش وبلاگ مژگان خانومه! ایشون فرزندی بزرگتر از من داره! همه ش منتظرم یه مطلبی رو بنویسه و من براش نظر بذارم. نظر گذاشتن واسه ش خیلی میچسبه! یکی از این وبلاگاام وبلاگ آویزوووونه! یعنی من آویزونشم! نه خیلی تند روی میکنه نه کند روی! تعادلش بهم ارامش میده! یکی از وبلاگاام وبلاگ شکوفه ست.من خیلی وقته میشناسمش اما اون منو نمیشناخت.شاید موضوعی که درباره ش مینویسه منو جذب نوشته هاش میکنه! آخه تازه رفته زیر سقف مشترک!


بی تی و بهاره! بگین ببینم انتخاب رشته چی کردین؟؟ اصلا هنوزم سر میزنین؟ چرا خبری ازتون نیست؟!

گلبرگ
۰۲ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

بعضیا ناخواسته میشکنن ... بعضیا دوست دارن بشکنن ... دلت میشکنه ... تو هم محل نمیزاری به خیال خودت ... اما کسی نمیاد خورده هاشو جمع کنه ... اینجاست که میگی باید قوی باشم! آره نباید ناراحت شم ...

گلبرگ
۰۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

نمیدونم چرا یهو دلم واسه هفت سنگ تنگ شد همون فیلمی که تو ماه رمضون امسال میداد


شاید از این جهت که نویسنده ش خواسته ریشه مشکلات جامعه رو به مردم بفهمونه و نفهمیدن! آره نفهمیدن .... مردمه ما داریم خدا؟؟


خواسته بگه برا اینکه بچه تو فردا ربا نخوره،دنبال روابط نامشروع نره،دنبال استعداداش بره و ... باید خوب تربیت شه ...


اما وقتی خبرنگار از یه عابر میپرسه به نظرتون کدوم فیلم ماه رمضون خوب بود ؟ بگه: مدینه چون خیلی به این ماه ربط داشت!! چون آدم رو از کارای


بد نهی میکرد!!! عزیز من! نازمن! خوشگل من! تو بچه تو تربیت کن بعدا دیدی دنبال کارای جیز رفت امرو نهیش کن!!


چی بگم آخه؟چی بگم ؟به نظرتو اصلا جایزه چیزی بگم؟؟


مینا الآن از تو گوشام و سوراخای بینیم از فرق سرم ره دود میاد بیرون!!! کلاس خانوم بیدار یادته ؟!


تربیت بچه



اینم برا مینا!


مینا میخواستم عکس دودکش بذارم این گوگل لا مذهب بی دین نیاورد عکس دودکش!!!


گوگل محترم! تو واقعا فرق دودکش رو با سریال دودکش نمیدونی؟؟؟


وقتی میگم دودکش منظورم خود دودکشه وقتی میگم سریال دودکش عکس بازیگرارو برام بیار باشه؟؟کی میخوای یاد بگیری آخه؟


گلبرگ
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر