حس ناب خدایی ...

نترس،پرواز کن،آسمان بی انتهاست ... اما بترس از این بی انتهایی،بترس از رها شدن ...

حس ناب خدایی ...

نترس،پرواز کن،آسمان بی انتهاست ... اما بترس از این بی انتهایی،بترس از رها شدن ...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

کلمات کلیدی

آخرین مطالب

  • ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۴۹ کتاب
  • ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۹ ترم 4

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

درد نه مال من است نه تو!

درد مال دخترکی ست که از وقتی این دنیا را دیده فهمیده درد چیست

از همان اول فقط صدای آه و ناله و جیغ و فریاد و خشم هارا دیده

نه "عزیزمی" از مادر و نه "عشقمی" از طرف پدر!

مشکل مال دخترکی ست شب ها بالشتش از اشک هایش و ناله های بی صدایش خیس خیس میشود ...

و فردایش باید از پدرش بشنود که " برو دیگر نمیخواهمت!"

مجبور است در مجالس دوربین را به دست گرفته و با بغضی وصف ناپذیر از عروس و دامادها فیلم بگیرد!

دخترکی که برای آواره نماندنش مجبور است به اولین خواستگارش بگوید :بله! آن هم باروی خوش!!!

و شب عروسیش هم ... روی تخت دراز بکشد و دیگر چشم هایش را باز نکند!

درد مال اوست .... که نه پدر، نه مادر و نه عشق و زندگی برایش معنا دارد...

نه مال من که 12 ماه سال شاید2  ماهش پدرم را نمیبینم ....

نه منی که گه گاهی از اطرافیان صدای خشمی میشنوم ....

نه منی که ادای روشنفکر هارا درمی آورم و گه گاهی این حس آزارم میدهد که چه ؟؟ هیچ کس این افکار به این تازگی را تحویل نمیگیرد!

نه منی که شاید گه گاهی مال دنیا آن قدر فشار می آورد که میشینم و قیمت کتاب های خریده ام را مینویسم تا بلکه بتوانم بعدا جبران کنم!

نه منی که از دوری عشقی که معلوم نبود چه بود، شبها بالشتم خیس میشود!

نه منی که وقتی خواستگار می آید مادرم به من نمیگوید که : ذهنش در گیر میشود!

و بعد ها هم اگر افتخاری بدهم مینشینم و منتظر شاهزاده که البته هم می آید!!!

اما دخترک چی ؟؟ ....

رفت!

از بی رحمی هایی که در انتظارش بودند رها شد!

رفت!

حتی ندیدمت، قیافه ات را ندیدم، اما چه قدر درد کشیدی ....

میدانمت مفهممت!

دخترک! خوابت خوش ...

یک فاتحه و یک صلوات برایش ... 

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....

+ چیزایی که گفتم همش صحت داره ...

دخترک هم دخترخاله ی یکی از دوستام بود، هم سن خودم، سکته کرد!



گلبرگ
۳۱ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر

سخت ترین جنگ دنیا جنگ با نفسه

زورت نمیرسه بزنیش، زورت نمیرسه بگیری خفش کنی و یه جا بنشونیش ...

از درون اذیتت میکنه و هیچ کاری نمیتونی بکنی!

وای خدا چه قدر سخته .... سخت ترین کار دنیا!


احساس هم از یه طرف ان قدر اذیتت کنه که عقلت به روش نیاره خسته شده اما واقعا از پا در اومده ...


وای خدا سخت ترین کار دنیا غلبه شدن بر خوده ...

بتونی خودتو کنترل کنی تا تحت فرمان صاحبش باشه ...


تو این مواقع تنها نیرویی که خیلی کمکت میکنه فقط یه نفره ...


نیازی به نصیحت ندارم ....

فقط میخوام یکی درک کنه!

فهم و شعور میخوام ...

یکی میخوام که ...

خدایا شکرت به خاطر پدر و مادر به این خوبی!

تا حالا خیلی عبارت عالم بدون عمل رو شنیدیم ...

اما عامل بدون علم خیلی عجیبه!

مامان من یکی از اعجوبه های این عبارته!!!

پدرم!

نمیدونم چرا وقتی یه بچه ای پدرمو میبینه و میره بغلش ...

دیگه ازش جدا نمیشه!!!

خدایا بهم توفیق بده از این دوتا نعمتت استفاده کنم تا وقتی این امانتارو ازم گرفتی افسوس نخورم!


ئ


خدا جونم معذرت میخوام ...

من نفهمم درست ...

اما هیچ وقت از من رو نگردون!

گلبرگ
۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

دلمان تنگ شده برای حرمتان!

بطلبید ....

:(

ببخشید بی مهریمان را!

گلبرگ
۲۶ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
گلبرگ
۲۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

مادرم!

ای مادر خوبی ها ... ای مادر مهربانی ها ... لحظه هایم بی تو هیچ است و فنا ... با تو آرامم و ساکت

گویی خداوند نامت را با عشق آمیخته ...

قلبت به سان دریا با هر موجی صاحب این نا پیدا کران را به یادم می آورد ...

مادرم به وسعت دل آسمانی و پاکت دوستت دارم ...


مادر


+گاهی خشن، گاهی غمگین،گاهی شاد ... اما همیشه عاشق است !

گلبرگ
۱۳ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹ نظر
اللهم عجل لولیک الفرج...


حسین فریاد می زند: "هل من ناصر ینصرنی؟"

و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:

لبیک یا حسین! لبیک...

حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...

و من باز می گویم: لبیک یا حسین!

حسین شمشیر می خورد من سر پدرم داد می زنم و می گویم:

لبیک یا حسین!

حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم:

لبیک یا حسین! لبیک...

حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس خنده های

مستانه ام فریاد میزنم: لبیک...

حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟

من به دوستم دروغ میگویم و باز فریاد می زنم: لبیک...

حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین به من

نگاه می کند می گوید: تنهایم

یاریم کن...من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک...

خورشید غروب کرده است...

من لبخندی می زنم و می گویم:

اللهم عجل لولیک الفرج...

حسین به مهدی نگاه می کند و می گوید:

"مهدی من کسی را نداشتم که بگوید سرباز توئم، اگر کسی نبود یاریم کند،

ادعا کننده ای هم نبود...

تو از من مظلوم تری..."

به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم:

"دوستت دارم تنهایت نمی گذارم..."

مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند...

مهدی تنهاست...

کربلایی دیگر در راه است...


+ متن متعلق به من نیست!

گلبرگ
۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۴۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۵ نظر

در تعبدات کوه کندن از ما نخواسته اند،

سخت ترینشان نماز شب خواندن است

که در حقیقت تغییر وقت خواب است نه بی خوابی.

بلکه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدار شوی.

آیا می ترسی اگر بیدار شوی ، دیگر خوابت نبرد؟

اگر خواب بمانی در خواب هم ممکن است بمیری

خوشا به حال ...

گلبرگ
۰۹ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

خدایا! تو با این بزرگی نشستی و مارو تماشا میکنی!

کل دنیایی رو که هر لحظه با سرعت غیر قابل باور انبساط پیدا میکنه رو اداره میکنی ... بدون اینکه لحظه ای رهاش کنی

اگه رهاش کنی که جهان کن فیکون میشه ...  خدایا تو با این بزرگی نشستی و مارو تماشا میکنی ... چه خدای بزرگی هستی تو

الحق که سزاوار پرستیدنی ... اصلا حتی اگه تمام زندگیم رو هم فدای تو کنم باز هم کمه در برابر رحمت بی پایانت!


گاهی وقتا میخوای که برای عشقت یه کاری بکنی

یه کاری که خوشحالش کنه، راضیش کنه ...

مثل اینکه روحت نیاز داره که از لبخندش تغذیه کنه ...

حتی یه بهانه ی کوچک برای پاک شدن چه قدر طراوت رو به زندگیت برمیگردونه ...

گاهی دلت میگیره، داغون میشی، حتی تو زندگیت چنان دچار مشکل میشی یا اینکه یه مریضی سختی میگیری و ...

تو این لحظه ها خدا صدات نمیکنه ... داد میزنه که بیا، بیا پیش خودم ...

ادامه مطلب

گلبرگ
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۰۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ نظر

اصلا حس خوبی نیست ...

نه از لحاظ جسمی خوبم نه از لحاظ آرامشی! والله

دیفرانسیل ==> 91% وضعیت : سفید

ادبیات ==> 68% ==> وضعیت :قرمز

اصلا خوب نیست!

خدایا به دادم برس!

طبق هر روز ساعت خوابم 5 دقیقه کم میشه انشاءلله خدا بخواد ساعت خواب روزانه م رو برسونم به 5 ساعت تا نه نمازام قضا شه و نه فعالیت روزانه م رو از دست بدم!  طبق دستور مادرم هم از کیک و شیر هم به هیچ عنوان خبری نیست!!(فکر کنم آخر امسال من یه زاهد ریاضت کشیده ی فلک دیده شم !! دعا بفرمایید!)

انسان هم میتواند دایره باشد، هم میتواند خط راست باشد ...

انتخاب با خودت است (ای بنده خدا!) ....

میتوانی تا ابد دور خودت بچرخی یا این که تا & (بی نهایت ایستاده!) ادامه دهی ...

ای بنده خدا!

افکار منفی ترمز موفقیت هستند ... هی ترمز نکش جون مادرت !! با کله میری تو شیشه !!

در ضمن بدان که بهترین برنامه ریزی، برنامه ریزی برای حال است ...

حالا برو حالشو ببر!!

به قول زینب " هی ی ی ی ی ی ی ی خدا"

قلب صبورم، تسلیت! تقصیر خودت بود میخواستی با احساس نباشی ... 

تقصیر خودت بود که دل به ماسوا دادی ... ولی عیبی ندارد میخواهم تو را بدهم دست صاحبت! کسی که زبان عشق را میفهمد ...

زبان عشق، نه زبان هوس!

تسلیت


گلبرگ
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۵۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۶ نظر