درد نه مال من است نه تو!
درد مال دخترکی ست که از وقتی این دنیا را دیده فهمیده درد چیست
از همان اول فقط صدای آه و ناله و جیغ و فریاد و خشم هارا دیده
نه "عزیزمی" از مادر و نه "عشقمی" از طرف پدر!
مشکل مال دخترکی ست شب ها بالشتش از اشک هایش و ناله های بی صدایش خیس خیس میشود ...
و فردایش باید از پدرش بشنود که " برو دیگر نمیخواهمت!"
مجبور است در مجالس دوربین را به دست گرفته و با بغضی وصف ناپذیر از عروس و دامادها فیلم بگیرد!
دخترکی که برای آواره نماندنش مجبور است به اولین خواستگارش بگوید :بله! آن هم باروی خوش!!!
و شب عروسیش هم ... روی تخت دراز بکشد و دیگر چشم هایش را باز نکند!
درد مال اوست .... که نه پدر، نه مادر و نه عشق و زندگی برایش معنا دارد...
نه مال من که 12 ماه سال شاید2 ماهش پدرم را نمیبینم ....
نه منی که گه گاهی از اطرافیان صدای خشمی میشنوم ....
نه منی که ادای روشنفکر هارا درمی آورم و گه گاهی این حس آزارم میدهد که چه ؟؟ هیچ کس این افکار به این تازگی را تحویل نمیگیرد!
نه منی که شاید گه گاهی مال دنیا آن قدر فشار می آورد که میشینم و قیمت کتاب های خریده ام را مینویسم تا بلکه بتوانم بعدا جبران کنم!
نه منی که از دوری عشقی که معلوم نبود چه بود، شبها بالشتم خیس میشود!
نه منی که وقتی خواستگار می آید مادرم به من نمیگوید که : ذهنش در گیر میشود!
و بعد ها هم اگر افتخاری بدهم مینشینم و منتظر شاهزاده که البته هم می آید!!!
اما دخترک چی ؟؟ ....
رفت!
از بی رحمی هایی که در انتظارش بودند رها شد!
رفت!
حتی ندیدمت، قیافه ات را ندیدم، اما چه قدر درد کشیدی ....
میدانمت مفهممت!
دخترک! خوابت خوش ...
یک فاتحه و یک صلوات برایش ...
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....
+ چیزایی که گفتم همش صحت داره ...
دخترک هم دخترخاله ی یکی از دوستام بود، هم سن خودم، سکته کرد!