حس ناب خدایی ...

نترس،پرواز کن،آسمان بی انتهاست ... اما بترس از این بی انتهایی،بترس از رها شدن ...

حس ناب خدایی ...

نترس،پرواز کن،آسمان بی انتهاست ... اما بترس از این بی انتهایی،بترس از رها شدن ...

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

کلمات کلیدی

آخرین مطالب

  • ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۴۹ کتاب
  • ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۹ ترم 4

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

۲۳ مطلب با موضوع «موقعیت جدید من» ثبت شده است

عنوان: صفحه ی برنامه نویسی! دوستم میگه خودت میفهمی چی مینویسی؟! :))
گلبرگ
۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۰:۱۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

خدایا طوری شده تا یه روز کتاب نمیخونم کل افکارم تغییر میکنه!

به نظرتون مشکل از چیه؟!

عدم اعتماد به نفس؟! 

عادت نفس به تنبلی؟!

جامعه مون مشکل داره؟!

هنوز پله ی اولم؟!

خودتون بگین!

خواهشا یه نظر بدین!

مخصوصا تو مینا! 

ندی بدون که یقینا مردی

گلبرگ
۲۲ آذر ۹۳ ، ۲۳:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

وقتی واژه ی اصولا تمام زندگیت رو میگیره ...

هر حرفی میزنم دنبال اصولنش هستم ...

هر جمله ای میگم یه اصولا میذارم اولش ...

اصول،اصول،اصول ... 

بعضی وقتا هم این اصول جواب نمیده،میفهمی؟!

گلبرگ
۱۶ آذر ۹۳ ، ۲۱:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۸ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
گلبرگ
۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۲:۵۳

چه قدر خوب میشد اهمیت عشق و زندگی مشترک رو تو مدرسه ها گوشزد که نه مثل یه درس گفته میشد تا دخترا انقدر راحت فریب یه پسر رو نخورن و پسر ها انقدر راخت سر یه دختر کلاه نذارن! چه قدر خوب میشد که اهمیت زندگی رو هم به ما میگفتن! کاش ...


چیز زیادی نشنیدم اما همین جمله ی معلم دینیمون خانوم عمادی (بچه ها خانوم عمادی بود؟!)که میگفت:"مواظب باشین پدر بچه هاتون کیه" رو یادم نمیره! همیشه این جمله رو میگفت. خدا خیرش بده ....

گلبرگ
۰۲ آذر ۹۳ ، ۲۳:۲۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر

بازم من رفتم خونه عمو اینا و یه مفهومی رو یاد گرفتم!

عموم گفت:وقتی یکی ازت خواستگاری میکنه باید به دلت بشینه ...

پر علامت سوال میشم 

ادامه میده: باید ببینی این به دل نشستن هوسه یا عقلانی ه!

علامت سوالا دارن از ذهنم میرن 

از کجا بفهمیم عقلانی ه یا هوسه؟

عقلانی اینه که ببینی از روش زندگیش خوشت میاد،از فکارش،شخصیتش! 

الآن کاملا روشنم!


من اشتباهی میفهمم طرف افکارش خوبه،اشتباهی میفهمم شخصیت خوبی داره، اشتباهی متوجه خوب بودن روش زندگیش میشم!

برا همین اجازه میدم پدرم به جای من عاشق شن!   تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید


گلبرگ
۰۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۶ نظر

یه کلمه ی مقدس

یه کلمه ی آشنا

تفسیر عشق ...

انتهای انبساط 



هر وقت حتی اگه دردی داشته باشم نمیگم بهت ...

فکرِ به اینکه وقتی دردمو به تو میگم تمام وجودت رو درد میگیره آرومم میکنه ...



گلبرگ
۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۹:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

نسبت به کلمه ی برنامه آلرژی دارم ولی مجبورم میفهمی مجبورم ....(یاد اون عکس سعید معروف افتادم که ستشو زده بود زیر چونه شو کلاه سوییتشرتشو گذاشته بود رو سرش و یه اخم کوچولو هم کرده بود بالاش نوشته بود: خسته ام میفهمی خسته! هه)

اومدنم به خوابگاه زندگیمو خیلی خیلی تغییر داده!خیلی مستقلتر شدم.(طوری تربیت شدم که به شرایط سخت زود انس میگیرم.شاید هم مربوط به تربیت نباشه.به هر حال خدایا ممنونم.)

ویژگی های خوب بو بدم رو تشخیص میدم میتونم بدهارو تغییر بدم نسبت به ظرفیتم!ذهنم طوری شده که اغلب چیزایی رو که میبینم میتونم تحلیل کنم و نتیجش رو به ذهنم بسپارم و ازش استفاده کنم تو موقیتای مختلف.تصمیم گرفتم درباره مقام زن و برنامه هایی که باید انجام بده مطالعه کنم و بهشون عمل کنم.البته تا جایی که میتونم.تو دانشگاه درباره انتخاب عاقلانه زندگی عاشقانه همایش گذاشتن.همه شو میرم و کتاباشو میخونم !مطمئنم که دیگه دلیل اینو میدونین!!:دی اولین فایده شم بالا رفتن اطلاعاته! ایناییم که میگن من دوس ندارم شوهر کنم من دوس ندارم زن بگیرن،واسه خودشون میگن من که بااور نمیکنم!:دی (من در حال بالا اناختن ابرو)درباره فلسفه و روانشناسی،هم باید بدونم هم علاقه دارم بدونم.چون فلسفه زیر سوال بردن زندگیه و روانشناسی به شفاف کردن ذهنم درباره آدما خیلی کمک میکنه.ادبیاتمم باید خوب باشه اما هیچ رغبتی نسبت بهش ندارم.دارم علاقه م رو بهش تقویت میکنم.کاش خانوم رزاقی معلم ادبیات سال اول و سوم راهنماییم بودش.واقعا مستحق استاد بودن بود.در عرض یک ساعت و نیم هم از 10 نفر میپرسید هم از درسشو میداد، هم سوال حل میکردیم و از ادبیات هم لذت میبردیم.بگذریم از خصوصیاتش!! چه قدر یه معلم میتونه تاثیر گذار باشه ... تصمیم گرفتم تو کلاس شیمی و فیزیک هر سوالی که به ذهنم میاد رو تو نت سرچ کنم و قسمتای مفیدو تو جزوم بنویسم.آخه عمو گفت سعی کن واسه خودت سوال ایجاد کنی.هرچند من خودم رو شبیه یه علامت سوال بزرگ میبینم همیشه!!الآن هم از کتابخونه برگشتم،کتابخونه یخوابگاه.هنوز برگه دان دارن! یعنی من نمیتونم کتابایی رو که میخوام بخونم برم نگاه کنم ؟!

زبانم رو هم باید تقویت کنم.رفتم برا IELTS تو جهاد دانشگاهی ثبت نام کردم.بچه ها میگن بسی سخته و قراره تو کلاس احساس ذلت بکنم ولی من تلاشمو میکنم.برا تیم والیبال ثبت نام کردم.والیبال خیلی به روحیه م کمک میکنه.خیلی باهاش حال میکنم.البته والیبال رو کمی بالاتر از حد متوسط و آرامش روحی روانی و جسمی و افزایش قدرت حافظه م انجام میدم و علت ثبت نامم تو تیم صرفا مانی بودنشه!!آموزش هزینه میگیرن و من تا میتونم سعی میکنم هزینم رو کم کنم!گاهی به سرم میزنه برم کار کنم. اما وقتی میبینم هیچ هنر کاملی ندارم که باهاش بتونم کار کنم!! احساس بدبختی میکنم! :( میخواستم برم کاراته هم ثبت نام کنم برا این که حرف بابا زمین نیفته.البته راست هم میگه برا دفاع شخصی و این حرفا خوبه!همونطور که رانندگی رو برا اینکه حرف مامان زمین نخوره رفتم که البته اونم راس میگه!میگه اگه یه تاکسی خواست تورو ای خاک بر سری ببره بلد باشی برونی و فرار کنی و ایضا در موقعیتای مختلف بتونی ازش استفاده کنی و جون خودتو نجات بدی! یاد گرفتم ولی امیدوارم از خدا عاجزانه التماس میکنم که همچین موقعیتایی برام پیش نیاد چون خیلی میترسم :( تو کانون مهدویت و کانون گردشگری عضو شدم تا بتونم هم یه رزومه ی فرهنگی داشته باشم هم از سفراش و همایشاش و ... استفاده کنم!

اینه برنامه ی من! برای هرکاری دلیلی!


گلبرگ
۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۸:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

پاییز موهبتی ست 

غم را به خاطرم می آورد

اما غم هم خود نعمتی ست

چون با شاذی ام آمیخته میشود

و زندگی ات را آهنگین میکند

آهنگی پر از آرامش.


گلبرگ
۲۲ مهر ۹۳ ، ۱۰:۵۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

من دلم دستای بابامو میخواد ... بغلشو ایضا ... :(

خانوم والیوم جون! ببخشید نباید اینو مینوشتم اما واقعا دلم واسش تنگ شده !..

گلبرگ
۱۹ مهر ۹۳ ، ۲۳:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر